۱۳۸۹ دی ۲۳, پنجشنبه

توجیه تاریخ


تاریخ به ما این 2 رویداد را هم می گوید:

- معجزه بزرگان.

- نوعی از اتفاقات بزرگ دینی .


به وسیله این دو دسته از رویداد های تاریخی، تبیین هایی به نفع حقانیت دین و روند تاریخی آن گرفته می شود.

در دسته اول بعضی از آنها از نظرهای دینی و تاریخی وغیره ، قابل استناد نیستند.
بعضی دیگرشان هم فقط در زمان خودشان رخ داده اند و ظاهرا چیزی شبیه آنها هرگز اتفاق نیفتاده است.
جدای از این برخی ها استنادهای علمی را دلیلی برای نپذیرفتن معجزات می آورند.

این شکل از روایت های تاریخی، به انسان امروز حق می دهد که در شکل روایت آنها و واقیت ماجرا تردید کند. چرا که قانونی نمی یابیم که وقوق آنها را فقط برای آن دوران حکم کند.
بخصوص که روایت های تاریخی زمان کهن در مقایسه با واقعیات کشف شده ای که امروزه از آن موضوع ها داریم - برای نمونه داستان خلقت انسان از دیدگاه ادیان و از دیدگاه علوم تجربی - ، از نظر درجه اعتبار بد سابقه شان کرده.
چرا که عواملی از جمله قدرت رسانه آن دوران و دانش و آگاهی کم و همچنین تغییر سریع باورهای اجتماعی-سیاسی مردم، نبود قدرت های گروهی بجز حکومت در بعضی از دوره ها و ... باعث می شد که واقعیات ناقص، نادرست و تحریف شده یا مبالغه آمیز منتشر و به همان شکل برای همیشه در تاریخ ثبت شود. یا حتی گاهی ثبت هم نشده.

همه اینها در واقع یک پیشنهادی است برای کمک به نگاهی دوباره و بی غرض به رویدادهای تاریخی. و شاید نتایج احتمالی بخواهیم از آنها بگیریم.

۱۳۸۹ دی ۱۶, پنجشنبه

توجیه، راهی برای آرامش!


:یونان باستان
. به دشواری، علت های مناسب تری را برای توضیح دادنش انتخاب می کنیم هنوز

:صدر اسلام
. به دشواری، معلول های مناسب تری را برای توضیح دادنش انتخاب می کنیم هنوز 

 

۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه

بیماری

A disease is an abnormal condition affecting the body of an organism.
 بیماری نتیجه وضعیت نا بهنجار (غیرعادی) جسم یک سازمان.
It is often construed to be a medical condition associated with specific symptoms and signs.
این اغلب تفسیر شده به وضعیت پزشکی که پیوند خورده با دلیل ویژه (ثابت) و نشانه ها.

با تکامل (منظور نظریه داروین نیست)  فرض بیان را شروع کنیم.
همچنین از وجود انسان ها چشم پوشی می کنیم یعنی فرض می کنیم که هنوز انسان در راه تکامل بوجود نیامده.
بنا به فرض می دانیم که نتیجه تکامل وجود و وضعیت رفتاری موجودات زنده است.
همه آنها فقط و فقط یک هدف در رفتار خود نشان می دادند (و می دهند).
تلاش برای زندگی خود و بقا نسل.
همه شان فقط و فقط به یک شیوه چنین کاری می کردند.
خوردن، خوابیدن، داشتن خانه ای امن و تولید مثل، دست کم بیشترین بخش از این شیوه شان بود (و هست).
بجز این هیچ وقت و هرگز رفتار دیگری نداشتند (و ندارند).
----


انسان به عنوان موجودی که از نتایج اخیر تکامل است، پیروی و پیگیری این رفتار را برای اولین بار شکسته.
انسان به 4 موضوع دیگر می پردازد که حتی گاهی ضد حیات و ضد بقا نسل است.
1-هنر
2-دانش
3-اعتقاد
4-عشق
اگر چه در نهایت اینها به روشی بی اندازه کارآمدتر حیات و نسل را تضمین می کنند اما 1- نه در کوتاه مدت 2- انسان اینها را با بدون داشتن یک هدف بلند مدت انجام می دهد. بدون داشتن خود آگاهی از نتایج آن و دست کم بدون نیازبه خود آگاهی.
یعنی مثلا کنجکاوی یک جوینده و یک موسیقی دان کاملا برای ارضا همان لحظه ای هست که فعلا می گذراند.

برای یک انسان دارای تمایل به این 4 تا ، موقتا نادیده گرفتن حیات و نسل ممکن است.
 و البته امکان دارد که این نادیده گرفتن موقتی، برای همیشه کار دستش دهد.
-----


با توجه به تعریف بیماری، من نام این را بیماری تکامل می گزارم.
انسان بیماری تکامل است.
یعنی تکامل به طور معمول یک روندی را می رفته.
اما محصول آخرش در این چند ده هزار سال، مغایر با این روند میلیارد ساله حرکت کرده.
-----
شاید حدس درستی باشد که
پس از این روند تکامل از دو جهت پیش می رود و موجودات زنده از این 2 جهت هم زمان کامل می شوند.
1- بخش ارگانیسم جسم انسان مانند آن چه در تکامل بوده.
2- به طور اختصاصی تکامل در عضوی که عامل این بیماری است؛ یعنی مغز.
همچنین استفاده انسان از مغز که روز به روز گسترده تر، عمیق تر و پیچیده تر می شود نیز به شکلی نرم افزاری به پیشرفت سخت افزاری مغز و شاید کمک به تکامل آن  بینجامد.
-----
شگفت آور اینجاست که چگونه تکامل با روشی که ما از پیشروی اش می شناسیم، توانسته دست به چنین خلاقیتی بزند.
این چطور اتفاق افتاده؟ و آیا از روی روش تکامل چنین نتیجه ای (یعنی انسان، مغز واین 4 ویژگی انسان) قابل پیشبینی یا دست کم محتمل بود؟
به نظر من اگر مغز نتیجه منطقی و قابل پیشبینی تکامل نبوده ، پس شانس آن بوده.

عجیب آنجاست که چگونه تکامل با روش سابقش می توانسته حدس بزند که مغز این 4 تا نتیجه را در نهایت می دهد و چطور می توانسته حدس بزند که این 4 رفتار جدید مغز، ارتباط بلکه ارتباط بسیار سازنده ای در جهت همان هدف دیرینه اش یعنی تضمین، تحکیم و سهولت حیات و نسل دارد.
البته این سطح از سهولت، ضمانت و توسعه حیات برای بیش از یک نوع از موجودات زنده ممکن است؟
این در حالیست که حداقل برای سال های زیادی ما قطعا به زندگی کردن خیل عظیم و متنوعی از زندگان وابسته ایم.